کد مطلب:35298
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
چه رابطه اي ميان خود فراموشي و خدا فراموشي وجود دارد؟
پاسخ اين سئوال در سه نكته خلاصه مي شود: نكته اول: ممكن نيست كسي خود را بشناسد ولي خداي خود را نشناسد و ممكن نيست كسي از خود عافل باشد ، ولي خداي خود را بشناسد . نيز ممكن نيست كسي خود را بشناسد ولي قيامت خود را نشناسد؛ زيرا «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (بحار 2/32) پروردگار او همان خدايي است كه هم مبدأ است و هم معاد و مرجع. پس «من عرف نفسه فقد عرف مبدأه و معاده» لذا اگر كسي خود را فراموش كرد هم خداي خود را كه مبدأ است فراموش مي كند ، و هم قيامت خود را فراموش مي كند .
نكته دوم : آنان كه حقيقت خود را فراموش كرده اند ـ چون انسانيت را كه همان نور الهي است ، خاموش كردند ـ آتش طبيعت در درونشان شعله ور مي شود: «نار الله الموقده التي تَطَلع عَلي الأَفئِده» همزه/6 و 7 ليكن اين آتش شعله ور در درون فعلاَ مشهود آن ها نيست ، اما وقتي كه مردند و پيكر خاكي و سرسبز و خرمشان در هم شكسته شد ، آتش درونيشان روشن مي شود.
نكته سوم: از تمثيلي كه به عنوان استدلال بر قدرت خداوند ذكر مي شود مي توان لطيفه ديگري نيز استفاده كرد . قرآن در جواب شبهه منكر معاد و رفع استبعاد آن، فرمود: «قلْ يُحييها الذي أَنشأَها أَولَ مَرةٍ و هُو بِكل خَلق عَليم» يس/79 [بگو خدائي آنها را زنده ميكند كه نخست به آنها حيات بخشيده و او به همه خلقت دانا است.] سپس ميفرمايد: «اَلّذي جَعَلَ لكم مِنْ شَجر الاَخضر ناراً فاذا اَنتم مِنه تُوقَدون» يس/80، خدايي كه از درخت سبز ، آتش قرار داده است كه شما ازآن ، آتش مي افروزيد. درخت «مرخ» و «عفار» كه در حجاز مي روييد، درختي بود سرسبز و شاداب كه شاخه هاي سبز داشت ، وقتي شاخه آن را مي شكستند و به هم ميزدند آتش از درون آنها شعله ور ميشد. ظاهر اين درختان سبز، ولي باطن آن ها مشتعل بود.
بسياري از افراد هستند كه در دنيا ظاهر سبزي دارند ، ولي درون آنان مشتعل است . در حقيقت «نار الله الموقده التي تطلع علي الأفئده» اكنون با اينها هست چنان كه آيه «وَ إنَّ جَهنم لِمُحيطه بِالكافرين» توبه/49 دلالت مي كند كه هم اكنون جهنم محيط به آن ها است . چون استعمال مشتق در آينده مجاز است . گرچه حقيقت معاني آيات ياد شده براي اهل معنا مشهود است ولي كوردلان آن را نميبينند و خيال ميكنند، همان طور كه ظاهر آن ها سبز است ، درونشان نيز سبز است و چون درون خود را از دست دادند ، به بيرون خود پرداختند و آن را سبز كردند ولي آتش شعله ور درون خود را فراموش كرده اند. چون سرگرمي هاي طبيعي نميگذارد كه انسان آن سوزش دروني خويش را احساس كند . وقتي درخت بدن شكسته شد و به هم خورد ، آتش درونش روشن ميشود.
با توجه به نكات ياد شده، تمام تلاش و كوشش بايد اين باشد كه انسان خود را بشناسد و اگر معرفت نفس، آنان چنان كه شايسته است، حاصل شود، هم معرفت مبدأ حاصل، و هم معرفت معاد پيدا مي شود، هم درون شخص عارف سبز است، هم بيرونش سبز است و به اندازه خود به يكي از درجات خضر نزديك شده است؛ زيرا خضر مقامي است كه نيل به آن سرسبزي و طراوت را به همراه دارد، ولي اگر كسي خود را نشناخت، و به طبيعت گراييد بيرونش سبز است، ولي درونش شعلهور است. همانند آن درختي كه ظاهرش سبز است و درونش آتش. ولي وقتي كه شكست، آتش درون او ظاهر مي گردد، آنگاه ميبيند كه درون او مشتعل بود ولي او غافل بود.
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.